Friday, May 27, 2011

دلم چی میخواد؟

یه چیزایی یه وقتایی گیجت میکنه. آزارت میده. نمیدونی باید بابتشون خوشحال باشی یا ناراحت. میبینی زندگیتو دادی دلت تنگ میشه واسه ادما که وقتی کنارشون بودی شاید اینقدر برات دلتنگی معنایی نداشت. نه که بی اهمیت بودی نسبت بهشون که بدیهی بودن دورو ورت جزو ملزومات رزومره ات شده بودن. حالا خوبه یا بد؟ کی میدونه.
میگه اونور آب بهت خو ش می گذره.
میگذره واقعاً؟ به عکسای تو فیس بوک نگاه میکنم. دلم میگیره. فکر میکنم منم الان یه گوشه اینجا ها بودم کنار علی، یا سپیده، یا هر کس دیگه. 
فکر میکنم به آینده ای که باید تمام این رابطه های چندین ساله رو از نو بسازم. میشه؟
میگه کجایی؟ صدات رو ندارم.
میخوام بگم دلم تنگ شده. میخوام بگم، یه آدم واقعی می خوام. یه دور همی. یه چیزی که ندارم. شایدم هیچوقت نداشتم و این گذشته ی دور صرفاً یه توهمه. مثل وقتی که دروغ میگی و انقدر تکرارش میکنی که باورت میشه. بعد مث ملانصرالدین میفتی دنبال آشی که از اولشم نبوده.
دلم برای خودم تنگ شده. یه جایی تو این سفرهای مداوم جا گذاشتمش و پیداش نمیکنم.

No comments: